martlet

ID man:snow67p@yahoo.com

Sunday, January 15, 2006

كودك زيبا

دويدن كودكانه اش
عينك صورتي رنگ
روي بيني كوچكش
گريه هاي بي موقع
غرهاي كودكي اش
ديگر به اينها عادت كرده ايم
نباشد چيزي كم است
اما من به اينها نمي نگرم
من گونه هاي برآمده اش
خنده هاي شيرين
و دلبرانه اش
چشماني كه سفيدي اش
مرواريدهاي خليج را
از رو برده اند
و سياهي اش شب است
شبي براي عاشقي
دلدادگي
دجله و فرات چشمانش
پيوند عظيمي دارند
اين ابروان كشيده
را در هيچ فالي
نخواهي خواند
لبان كشيده اش
شراب برنده اي
است كه
مي پندارم كدامين
مرد خوشبخت
از جام لبانش
مست خواهد شد
از سايه ي چشمانش
از مژه هاي بلندُمجعدش
دل نخواهد كند
من تمام اينها را دوست دارم
و خودش را
با همان
لجبازي كودكانه اش

2 Comments:

  • At 1:21 AM, Anonymous Anonymous said…

    salam parastoo
    in yeki sheret behtar az sheraye balaye safhast.
    bayad bahat harf bezanam.
    tamas begir
    ya gharar bezar

     
  • At 2:48 PM, Anonymous Anonymous said…

    سلام

    تو را زیبا میبینم
    تو را زیبا حس میکنم
    مثل یک
    شهوت مقدس
    مثل
    باریدن برف در شب کریسمس

    خانه های لوکس محله های بالای شهر
    خلوت خیابنهای شهرمان در یک عصر باییزی
    طعم مارتینی بوردو در نوک زبانم
    ونیز هم بی تو لذتی نداشت
    وقتی با من میرقصی

    تانگو
    والس
    و
    باله
    همه را در یک لحظه حس میکنم
    به عاشقانه ترین شکل
    وقتی برایم میخوانی
    گویی در ارکستر فیلار مونیک لندن
    یک مهمان مخصوص هستم
    وقتی مرا لمس میکنی
    در شانزه لیزه قدم میزنم
    مولن روز کجاست
    ؟
    در شب گریه هایم
    اندره ا بوچلی
    و تو
    برایم یک دوعت
    میخوانین
    time to say good bye
    نمی دانم
    من عاشق تو هستم یا
    در حسرت عشق تو
    در خوابی سرد
    تو هر چه باشد
    برای من
    aphrodite
    venus
    و اناهید
    خواهی ماند
    rosalin rosalin rosalin

     

Post a Comment

<< Home